معتکف درگهت هستم در حالی که سرتاپا گناه به حضورت رسیده ام... بارالها ضعیفم، ذلیلم، مسکینم، روسیاهم، بی پناهم...
خداوندا جز با تو با کس دیگری مناجات نخواهم کرد و ریشه های صفا و صمیمیت را جز در گلستان تو در هیچ جای دیگری نخواهم کاشت... موسیقی مناجات باغچه ی قلبم را پر گُل نموده است... لحظه های رسیدن را می شود در این معراج با تمام جان دید. تمام کائنات زانو زده اند و تو را می بینند و غبطه است که از سر و رویشان می ریزد. پروردگارا دریای زندگیمان را با دریایی از نیایش رنگین نما...
الهی پیشانی بر خاک نهادن آسان است، دل از خاک برداشتن دشوار است...
الهی من غریبم و ذکر تو قریب، و من با ذکر تو الفت گرفته ام...
الهی شیرین عطاها در دل من جای توست، و خوش ترین سخن ها بر زبان این گنه کار ثنای توست و بهترین وقت ها بر این بنده ی مسکین گنه کار تمنّای توست... بر سجده گاه مقدست تعظیم می کنم و با وجودی از صداقت لبریز قبله گاه عشق را بوسه باران....
آری دلم لبریز از عطوفت نیایش می شود و در مرتبه ای از هستی کاسه ی اشک خود را با هر چه نزدیک تر شدن به خدا لبریز تر می کنم...
کلیدواژه ها: